چلیپا
این وبلاگ ترکیبی از دلنوشته های خودم و مطالبی در رابطه با موضوعات مورد علاقه و جذاب برای خودم می باشد.
نويسندگان

 

در مورد سردی و گرمی مزاج آدما و روش تشخیص اون باید بگم معمولا آدمایی که مزاج گرم دارن با خوردن گرمی ها به شدت واکنش نشون می دن مثل زدن جوش و......... و آدمای سرد مزاج با خوردن چیزای سرد دچار بهم ریختگی سیستم گوارشی می شن ادمای معتدل هم واکنش عادی نسبت به خوردن مواد گرمی و سردی دارن مثلا اگه من خیلی گرمی بخورم مثلا یک هفته روزی 10 تا خرما و آجیل و شیرینی بخورم جوش می زنم و گرمیم می شه و در غیر این صورت معمولی هستم البته بحث آلودگی های درونی بدن برای زدن جوش یا جوش غرور با این قضیه قاطی نشه اینم فهرست مواد غذایی گرم و سرد


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 25 ارديبهشت 1393برچسب:غذاهای با طبع گرم و سرد,غذا,سردی و گرمی, ] [ 20:12 ] [ رهگذر ]

متن ادبی روز پدر, بهترين متن روز پدر

در سایه آفتاب پدر
پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته‏ ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه‏ات، کودکی‏هایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.
می‏خواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصه‏هایی را خوردی که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخن‏های ضرب‏ دیده ‏ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛ اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمده‏ام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانی‏ات بزنم. سایه‏ات کم مباد ای پدرم!
آن روزها، سایه‏ات آن‏قدر بزرگ بود که وقتی می‏ایستادی، همه چیز را فرا می‏گرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمکت‏های غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی می‏ریزد.
دلم می‏خواهد به یک‏باره، تمام بغض تو را فریاد کنم. ساعت جیبی‏ات را که نگاه می‏کنی، یادم می‏آید که وقت غنچه‏ها تنگ شده؛ درست مثل دل من برای تو.
این، تصادف قشنگی است که امروز در تقویم، کلمات هم‏معنی، کنار هم چیده شده‏اند. یعنی در دائرة المعارف عشق، پدر، ترجمه علی علیه ‏السلام است.

متن ادبی روز پدر, بهترين متن روز پدر

 


موضوعات مرتبط: پیامک ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ یک شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:روز پدر,تبریک, ] [ 18:15 ] [ رهگذر ]

صدرالدین حجازی در سال 1327 در شهرضا متولد شد. او فعالیت هنری خود را در سال 1352 آغاز کرد. در سال 1348 به دانشگاه هنر راه یافت. در طول دوران دانشجویی نمایشنامه های «تله»، «صیادان» و ... را گارگردانی کرد و در نمایشنامه های «منطقه ی جنگی»، «آموزگاران» و ... بازی کرد. وی در سال 1356 به عنوان بازیگر نقش اول مرد شناخته شد و موفق به دریافت اسب طلا شد. از سال 1359 تا 1363 سرپرستی مجتمع دانشسراهای هنر را به عهده داشت و در سال 1364 به مدیریت تالار آبگینه نائل گردید. وی علاوه بر بازی در فیلم های سینمایی به ایفای نقش در سریال های تلویزیونی نیز پرداخت که مهمترین آنها عبارتند از: «کوچک جنگلی»، «روزی روزگاری»، «تنهاترین سردار»، «تفنگ سرپر». بازیگر : (۱۲)مورد (۱۳۸۰)(۱۳۷۰)(۱۳۶۰) ۱ - گیس بریده (۱۳۸۵) ۲ - رستگاری در 20/8 دقیقه (۱۳۸۳) ۳ - مزاحم (۱۳۸۰) ۴ - مثلث آبی (۱۳۷۸) ۵ - روز شیطان (۱۳۷۳) ۶ - سه مرد عامی (۱۳۷۲) ۷ - از بلور خون (۱۳۷۱) ۸ - جدال بزرگ (۱۳۶۹) ۹ - تفنگ های سحرگاه (۱۳۶۷) ۱۰ - شاخه های بید (۱۳۶۷) ۱۱ - ناخداخورشید (۱۳۶۵) ۱۲ - زنجیرهای ابریشمی (۱۳۶۴)


موضوعات مرتبط: زندگی نامه ، هنرمندان ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:صدر الدین حجازی,بازیگری,هنر, ] [ 8:53 ] [ رهگذر ]
باغچه کوچکت همیشه بهاری! کلماتی که بر تخته سیاه می نویسی، ابرهای بهاری اند که باران را به تشنگی گلبرگ ها مهمان می کنند. همه اتفاقهای تو به گل سرخ می رسند. پنجره های کلاست را با پروانه ها فرش کرده ای و دیوارهای کلاست را با بوسه شاپرک ها، کاغذدیواری. نیمکت های کلاس، مثل کلام تو هیچ گاه بوی کهنگی نمی گیرند. کلاست باغچه ای از گل های همیشه بهار است که عطر زندگی را از جانت می آکنند. نفس هایت رسولان روشنی اند. کلمات تو ساده ترین شکل ترجمه خورشید است ؛ وقتی بر روی مستطیل جامانده بر دل دیوار می نویسی و نور را نقاشی می کنی. گرد گچ های سفید که بر شانه هایت می نشیند، انگار با لبخندی مهربان، دماوند در مقابلمان ایستاده است؛ با همان سربلندی همیشگی. اگر کسی چروک های پیشانی ات را دنبال کند، به رنج باغبانی می رسد که سال هاست گل هایش را از بیم خزان، به بهارهای در راه سپرده است، باغبانی که هر صبح، با لبخندی بی پایان، بهار را به باغش دعوت می کند. همه جاده هایی که تو نشان می دهی، به «خرد و روشنی» می رسند. صدای گام هایت، زمزمه محبتی است که پیام آور دنیایی از مهربانی است. صدایت، قاصدک هایی اند که خبر از آینده ای روشن، از روزهای نیامده برایمان می آورند. همیشه خستگی هایت را پشت لبخندهای ما گم می کنی؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی می دهند، لبخندهایی که بوی امید می دهند، لبخندهایی که بوی بالندگی می دهند. ما ماهیان قرمز کوچکی هستیم که غیر از آب ندیدیم و از هم می پرسیم آب را و تو رودی هستی که به اقیانوس های دور، پیوندمان می دهی و آب را برایمان بخش می کنی. تو ابری؛ جان تشنه کویری ما را از باران دانش سیراب می کنی. تو چشمه ای هستی که زلالی را در زیر سایه درخت دانایی، به ما تعارف می کنی. تو به ما یاد می دهی تا مثل همه پرنده ها پرواز کنیم و یادمان می دهی که خویش را به خداوند برسانیم؛ مثل تمام آه هایی که از دل های سوخته می آید. وقتی که مثل همیشه آرام آرام شروع می کنی به صحبت کردن، انگار قناری های مست، دارند بهار را آواز می کنند! دست های گرمت را می فشاریم که گرم ترین دست دوستی هاست. آب حیات، همین کلماتی اند که تو به ما می آموزی، بی آنکه چشم طمعی داشته باشی؛ تنها لبخند ما کافیست. کلماتی که تو می آموزی، هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد. ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموخته ایم و تمام دار و ندارمان، کوله باریست از آموخته های تو که سال ها پیش از مسافر شدن، در دست هایمان نهادی تا سربلند به مقصد برسیم. همیشه دلگرممان کردی تا جاده های پرپیچ و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم. حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم. بخند، زیبا بخند! بهار جاودانه گل هایی که تو پرورش دادی مبارک باغبان؛ خسته نباشی!
موضوعات مرتبط: ادبی ، ،
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 12 ارديبهشت 1393برچسب:باغبان علم آموزی+معلم+دانش+هفته معلم+بزرگداشت مقام معلم, ] [ 10:5 ] [ رهگذر ]
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب