چلیپا
این وبلاگ ترکیبی از دلنوشته های خودم و مطالبی در رابطه با موضوعات مورد علاقه و جذاب برای خودم می باشد.
نويسندگان


موضوعات مرتبط: هنر ، عکس ، ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 27 مهر 1399برچسب:ربیع الاول,ماه,مهر,1399, ] [ 17:25 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: هنر ، عکس ، ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 19 شهريور 1398برچسب:عاشورا,1398,شهادت,ظهر,دل کندن, ] [ 12:30 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: عکس ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 18 شهريور 1398برچسب:تاسوعا,1398,علمدار,کربلا,ابالفضل,عباس, ] [ 9:17 ] [ رهگذر ]

 

روزه یعنی نفس خود پاک کن

قلب ابلیس درونت چاک کن

راه پرواز است سوی آسمان

ماه گردیدن بسان عاشقان

 

التماس دعا


موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 8 خرداد 1398برچسب:ماه رمضان,التمای دعا,1398, ] [ 17:19 ] [ رهگذر ]

خداحافظ ای نخــــــــل ها چاها

دگر نشـــــنوید از علـــــــــی آه ها

که شام علــــــــی گشته دیگر سحــــــر

که امشــــــــب رود نزد پیغمـــــــبر . . .


موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 5 خرداد 1398برچسب:شب قدر ,شب شهادت حضرت علی(ع),20رمضان 1440, ] [ 19:45 ] [ رهگذر ]

ﻣﺤﺮﺍﺏ! ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ! ﺩﻋﺎﯼ ﻋﻠﯽ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﺪ***

ﻣﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺳﻔﯿﺪ ﺯﻫﺠﺮﺍﻥ ﻓﺎﻃﻤﻪ***

ﺟﺮﻣﺶ ﻣﮕﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﻥ ﺧﻀﺎﺏ ﺷﺪ؟***


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 3 خرداد 1398برچسب:شب قدر,شب ضربت خوردن حضرت علی(ع),18رمضان1440, ] [ 18:0 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1398برچسب:وفات حضرت خدیجه, 10 رمضان1440, 1398, ] [ 17:14 ] [ رهگذر ]

 

May the good times and treasures of the present
become the golden memories of tomorrow.
Wish you lots of love, joy and happiness.

 

MERRY CHRISTMAS


 

 

خدا کنه که گنج ها و لحظات خوب امروز خاطرات طلایی فردای تو را شکل دهند
برایت ارزوی خوبی و خوشبختی و عشق میکنم.

 

کریسمس مبارک.

 


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 3 دی 1396برچسب:تبریک,کریسمس,زبان انگلیسی,2018, ] [ 16:10 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 30 آذر 1396برچسب:متن ادبی,شب یلدا,آیین ایرانی,شب عاشقان, ] [ 9:7 ] [ رهگذر ]




وا کن کمی از راه تماشا، ای اشک!
امروز دلم دوباره، مهمان دارد

درود بر تمام تنهایی ات،
که حتی از دیدن فرزند، محرومت کردند!


درود بر غربت دیر آشنایت،
که یاد مدینه را در نگاهت زنده می کرد!

درود بر عطر کلامت، که حضور بهاری ات را
به سراسر گیتی، بشارت می داد!


درود بر جهاد فی سبیل اللّه تو،
که پایانش به «شهادت» ختم شد.

مولا جان! دست هامان خالی، چشم هامان پر از اشک
و سینه هامان از داغ شهادتت، لبریز است.

فانوس به خون نشسته مژه هامان را نذر سقاخانه عشق می کنیم
و پیشانی ارادت به آستان آسمانی ات می ساییم؛
گوشه چشمی به ما کن، مولا!


موضوعات مرتبط: مذهبی ، ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 18 آذر 1395برچسب:شهادت,امام حسن عسگری,متن ادبی,شعر, ] [ 7:48 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 17 مرداد 1395برچسب:باب الجواد,امام رضا,اذن دخول,متن ادبی,حاجت روا, ] [ 17:28 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 9 فروردين 1395برچسب:گر تو آزاد نباشی,تا آوای بیداری,فریدون مشیری,متن ادبی, ] [ 18:33 ] [ رهگذر ]


موضوعات مرتبط: هنر ، عکس ، ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 28 آبان 1394برچسب:السلام علیک یا موسی بن جعفر,متن ادبی,عکس,میلاد, ] [ 16:46 ] [ رهگذر ]

اَی وِلاتی نازِنینوم کا زیمینود مِث طِلاست

گایی وقتا{ قمشِس} اِسمود گایی وقتا {شهرضا}ست

پُشتا وَر پشت از قِدیم آبرو دوسّند مردومُد

گر چه این دورآ زَمون هر کی به دردی مبتلاست

با همه دَس خالیگی در کوچه مردوم بسّه نیس

جونشا بر مِیمون می دَد ، اَی کار آبار چاق اَی گداست

مِث دِرَخ گل کا به شاخِش صتّا غنچه سبز می شِد

دِلاشون با هم دیگِس اَی خونه شون از هم جداست

نَه گِمون تو این وِلات گدا طبیعت پیدا شِد

شهرِضَیّا وقت نداری چِشاشون به دَس خوداست

اگه از غصه وا حسرِت رو وا شون پُر چوروکِس

عَینی آینه دلاشون صافِس آ قلبا بی ریاست

دُرُسِس کا از کم آبی تِشنه حالِس زیمینوش

فضلِ باد  آ  موغونوش با خشکِه سالی با صَفاست

فرش برجسته شا از نِزدیک اگه نیگا کونی

نِم تونی تمیز بِدِی کا قالی اِس یا دور نماست

سرامیک سازی شام از بُلوُر آ چینی زَد جولو

شوتِکا کوزه هامون بیشتِری سوغات شاهرضاست

هامونام گوشه کِناروش اَلی دل پیدا می شِد

اَی{ الهی} پیش خودا رَف یادگاری اون بجاست

سی آپنج ساله حکیموش بیسّا پنشتا شعر دَرِد

کا با حافظ شیرازی راس راسی قابل اشتباست

{پریشا} هر چی کا گفتم سخت پا حرفوم واسّادَم

کا نگن گفته شاعر چِرت آ پرت آ اِدعاست


موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ سه شنبه 23 تير 1394برچسب:شهرضا,پریش,وصف شهرضا,زبان محلی, ] [ 12:1 ] [ رهگذر ]

 

دل میرود زدستم! دکتربده دوا را

نسخه بپیچ کم کم، دردم شد آشکارا

 

دل درد و زخم معده آید سراغم این ماه

لطفی کن ای طبیبا ، معذوردار ما را

 

کلّیه ام دوباره این ماه سنگ سازد

آمپول و قرص و شربت تجویز کن نگارارا

 

ازفرط تشنه کامی چشمم رود سیاهی

باشد که باز بینم ، در مطّب آشنا را

 

هردکتری که رفتم آنهم سرش شلوغ است

بعضی کند مداوا ، با عدّه ای مدارا

 

دکتر خیال کرده دردم بهانه باشد

عذرم نمی پذیرد یا ایها السکارا

 

امّا صلاح این است! باید گرفته باشی

دفترچه بیمه دستی، دستی دگر دوارا

 

وقت ناهار کمتر باید که خورده باشی

افطار هم دوباره ، فرصت شمار یارا

 

درمسجدِ مَحلّه ،ما را گذرندادند

گفتن پیاز خوردی! تغییرده ، غذا را

 

یک ماه روزه خوردی در پستوی اتاقت

۱۰روز هم گذشته سّرت کن آشکارا

 

درخواب نازبودم!! گفتا یکی سحرگاه

وخه یره دگه سحر رفت باخار قتقارا


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 8 تير 1394برچسب:شعر,ماه رمضان,طنز, ] [ 13:28 ] [ رهگذر ]

امشب تمام عاشقان رادست بسر کن/
یک امشبی با من بمان بامن سحر کن/
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را/
کج کن کلاه ،دستی بزن،مطرب خبر کن/
گلهای شمعدانی همه شکل تو هستند/
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند/
تا طاق ابروی بت من تا به تا شد/
دُردی کشان پیمانه هاشان را شکستند/
یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر…/
این خانه لبریز تو شد شیرین بیان حلوای تر…/
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری/
پیغمبری با جان عاشق کار داری/
امشب تمام عاشقان رادست بسر کن/
یک امشبی با من بمان بامن سحر کن.


(محمد صالح اعلاء)


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:


زندگی در گذر آینه ها جان دارد
با سفرهای پر از خاطره پیمان دارد

زندگی خواب لطیفی است که گل می بیند
اضطراب و هیجانی است که انسان دارد

زندگی كلبه دنجی ست كه در نقشه خود
دو سه تا پنجره رو به خیابان دارد

گاه با خنده عجین است و گهی با گریه
گاه خشك است و گهی شرشر باران دارد

زندگی مرد بزرگیست كه در بستر مرگ
به شفابخشی یك معجزه ایمان دارد

زندگی حالت بارانی چشمان تو است
كه در آن قوس و قزح های فراوان دارد

زندگی آن گل سرخی ست كه تو می بویی
یك سرآغاز قشنگی ست كه پایان دارد ...


زندگی كن
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ...
رونق عمر جهان، چندصباحی گذراست
قصه بودن ما
برگی از دفتر افسانه ای ی، راز بقاست
دل اگر می شكند
گل اگر می میرد
و اگر باغ بخود رنگ خزان می گیرد
همه هشدار به توست؛
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ...
زندگی كوچ همین چلچله هاست
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ...

 


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1394برچسب:جانِ من، سخت نگیر,سخت نگیر,زندگی, ] [ 7:56 ] [ رهگذر ]
 
 لاجرم از خود چو مشتی استخوان باید گذاشت

 

داغ خواهش را به جان آسمان باید گذاشت

 

ای که چون طاووس می بالی به نقش بال خویش

 

ما نهادیم آنچه را در آشیان باید گذاشت

 

شکوه کردم آبروی گریه ام بر باد رفت

 

بعد از این چون شمع، آتش بر زبان باید گذاشت

 

غم مخور در وادی جانان اگر دستت تهیست

 

مایه از جان بهر آن آرام جان باید گذاشت

 

گرچه باب کلبه ی آزاده مردان بسته نیست

 

دست رد بر سینه ی نا محرمان باید گذاشت

 

بی نشان گر جان دهد بیچاره از بی دولتیست

 

ای که صاحب دولتی از خود نشان باید گذاشت

 

چند می بوسی به حسرت دست و روی دایه را

 

شَسْت را ای طفل نادان در دهان باید گذاشت

 

سیر محدود است مرغ رشته بر پا را پریش

 

آرزوی خاک را در خاکدان باید گذاشت

 

مرداد 1368


موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 13 ارديبهشت 1394برچسب:خاکدان,پریش,شهرضا,قمشه,آرزو, ] [ 11:14 ] [ رهگذر ]
 عبدالمجید فرایی، شاعر پیشکسوت اهل بیت سروده تازه ای در مورد ماه رجب سروده است که در ادامه آن را می خوانید:

 
ماه رجب آمد، دل این پیر جوان کرد
در گوش من اسرار در اسرار بیان کرد
از شوق چنان مست شدم زینهمه مستی
صاحب کرم و ساقی و باده، نگران کرد
دستی ز نوازش، به سر من چو کشیدند
در اوج و عروجش دل من سیرچنان کرد
آنجا رجبیون همه آسوده و خوشحال
نازم به کسی که، به من آن صحنه عیان کرد
من لایق آن صحنه نبودم، که نشان داد
او از کرم اش، این دل شوریده نشان کرد
هرگاه بریدم من از این، عالم خاکی
از خاک به افلاک، روانم طیران کرد
خودسازی و خودسوزی من دید، حبیبم
آغاز رجب، وارد شهر رمضان کرد
 

موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 31 فروردين 1394برچسب:عبدالمجید فرایی,ماه رجب,دلِ پیر,جوان, ] [ 8:0 ] [ رهگذر ]

هنوز هم لب گرم تو بوسه گاه من است

                         هنوز هم نفست عطر خانقاه من است

هنوز بوی تو گُل کرده بر لب گلها

                         هنوز چهره تو شمع شامگاه من است

بمان و دیر بمان ایکه باغ آغوشت

                        بهشت و بستر امید و سر پناه من است

شبی که یاس تنت عطر نوبهارم داد

                        به ماه نامه نوشتم که ماه،ماه من است

مکن ستم که بفردا بری پشیمانی

                        که چشم حادثه ای در کمین راه من است

نشستی ار به در قهر اشتباه از توست

                        و گر که قهر نشستیم ،اشتباه من است

اگر که جور ثواب است اجر آن از تو است

                        و گر که عشق گناه است این گناه من است

به دود آتش عشق تو خوشدلم افسوس

                       که بی نصیب جهان جان عشق خواه من است

اگر چو ماه فلک هاله غمی داری

                        بدان که روشنیت در حصار آه من است

پریش جان به رهت ریخت جای اشک آری

                        بر این مشاهده چشم و خدا گواه من است

 

 

فروردین 1379


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 30 فروردين 1394برچسب:هنوز هم,پریش,شهرضا,فروردین, ] [ 8:58 ] [ رهگذر ]

.... فردا شاید بروم
و به این زودی برنگردم
فقط؛ آب تنگ ماهی را عوض کن
و هر وقت قهوه خوردی
از یاد نبر،
ته فنجانت را نگاه کنی.
.
نیستم ، اما
قرارمان را فراموش نکن.
هرگز؛
بی من فروغ نخوان.
بی من عود نسوزان،
به کسی دل نبند.
عطرت را....
عطرت را حرام کسی نکن که من نیست.
.

بوسه ها و دعا هایت را
به چهار طرف
_ ومحض احتیاط _
به هشت طرف فوت کن.
.

یکی از همین روزها،
دوباره به رویایت،
باز خواهم گشت.
با گیسوانی خوشبخت تر از پیش ..



{ نیلوفر لاری پور }


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 15 فروردين 1394برچسب:قرارمان را فراموش نکن+نیلوفر لاری پور, ] [ 9:16 ] [ رهگذر ]

يا زينب كبري (س)

آسمان از ستاره لبریز است

آخر عمر فصل پاییز است 

امشب از ذهن شاعرت بی بی

غزلی آمده که ناچیز است: 

وقت بد مستی زحل آمد

اول مثنوی، غزل آمد 

عید نوروز ما مبارک شد

نو بهاری در این محل آمد 

شب عیدی خدا چه عیدی داد!

عید "اهلا من العسل" آمد 

ماهی قرمزی که در تنگ است

برج حوت است و در حَمَل آمد 

بین آغوش ساقی کوثر

ساغری ناب و لم یزل آمد 

آمد و بهر مردی زن ها

تا ابد اسوه و مَثل آمد 

غزل امشب هوای روضه گرفت!

یادم آمد که روی تل آمد 

هم زمان با صدای وااُماش

سوت و طبل و کف و کتل آمد...

(سروده ي دوست گرامي علي كاوند)


موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:علی کاوند+حضرت زینب+حضرت علی+گوثر, ] [ 10:36 ] [ رهگذر ]
مولوی
 

بشنو الفاظ حکیم پرده‌ای

سر همانجا نه که باده خورده‌ای

چونک از میخانه مستی ضال شد

تسخر و بازیچهٔ اطفال شد


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ دو شنبه 27 بهمن 1393برچسب:مولانا,مثنوی معنوی,دفتر اول مثنوی,جلال الدین, ] [ 9:41 ] [ رهگذر ]

امروز پنج‌شنبه است
باید شمعِ نامَ‌ت را روشن کنم
تا چلچراغی از سقف آسمان برویَد.

امروز پنج‌شنبه است
باید گیسوانِ خاک را شانه کنم
تا در سرخیِ دامنَ‌م
خاکستر و استخوان پُر شود.

امروز پنج‌شنبه است
باید رؤیاهام را بفروشم
تا برایت سرپناه بسازم.

آه که امروز چه‌قدر کار دارم!

"رضا کاظمی"

از مجموعه: پابرهنه تا ماه


موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 27 آذر 1393برچسب:پنج شنبه,شعر, ] [ 11:43 ] [ رهگذر ]

آمده ام کنج اتاقم،


به دلم پرچم مشکی زده وُ شال عزایم به کف وُ دست به دامان تو گشتم


که تو اربابی و من بنده ی هر جاییِ جامانده ازین جا و از آن جایم و امروز دلم 

گشته هوایی و نشستم به امید کرمی از طرف شاه عزایم که شمایی!


بگو از عطشُ و از جگر سوخته و از رخ افروخته و از طف صحرا و بگو از "علی"

و از "علی" وُ از غم لیلا و بگو از ید سقا و بگو با من دل خسته از اندوه دل زینب کبرا 

و امان از دل زهرا و امان از دل زهرا ...

بگو با من مجنون، به خدا حسرت داغی به دلم مانده که از داغ شما بشکنم 

امروزُ و بسوزم که دگر نشنوم این روضه ی جان سوز که: ای اهل حرم میر و  علمدار نیامد ...

و دگر نشنوم امروز که خم گشته قد کوهیُ و رودی به لب آورده رشیدی... چه 

رشیدی! همان راز رشیدی که لبِ رود رسیدُ و نرسید آب به لب هاش...

همان راز رشیدی که عمودی...

بگو ! روضه بخوان شاه غریبم تو بخوان بر من جامانده ازین قافله ی اشک، که با

نام تو آمیخته این اشک و خوشا اشک!

خوشا اشک! خوشا گریه بر این داغ، خوشا گریه بر این درد

خوشا گریه، نه این گریه! خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت چو روزی پسرش رفت...

خوشا قصه ی یعقوب! که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است...

خوشا چاه! همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی

خون ریخت در آن جا و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه 

تپه! وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه!

خوشا قصه ی یعقوب! که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر ...»

عجب مجلس گرمی شده این جا، همین کنج اتاقم که به جز من و به جز روضه 

ی ارباب، کسی نیست وَ انگار که عالم همه جمعند همین جا! و انگار که این

پنجره و فرش و در و ساعت و دیوار، گرفتند دمِ حضرت ارباب: حسین جان، 

حسین جان، حسین جان، حسین جان...

 

یاسمین صباغیان طوسی


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 19 آذر 1393برچسب:خوسا قصه یعقوب,که نور بصرش رفت,آمده ام کنج اتاقم,, ] [ 11:14 ] [ رهگذر ]

 

شعر برای روز اول مهر, بازگشایی مدارس, شعر اول مهر

اولین روز دبستان بازگرد  // کودکی ها ، شاد و خندان بازگرد
باز گردای خاطرات کودکی//بر سواراسب های چوبکی

 

خاطرات کودکی زیباترند//یادگاران کهن مانا ترند
درس های سال اول ساده بود //آب را بابا به سارا داده بود

 

درس پند آموزروباه وخروس//روبه مکارودزدوچاپلوس
روزمهمانی کوکب خانم است//سفره پرازبوی نان گندم است

 

کاکلی گنجشککی باهوش بود //فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوزوسرمای شدید//ریزعلی پیراهن ازتن می درید

 

تا درون نیمکت جا می شدیم//ما پرازتصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم //یک تراش سرخ لاکی داشتیم

 

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت//دوشمان ازحلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود//برگ دفترها به رنگ کاه بود

 

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ//خش خش جاروی با با روی برگ
همکلاسی های من یادم کنید  // بازهم در کوچه فریادم کنید

 

همکلاسی های درد ورنج و کار//بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه ی سیگار سرد //کودکان کوچک اما مرد مرد

 

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود//جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم//لا اقل یک روز کودک می شدیم


یاد آن آموزگار ساده پوش //یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یا دت به خیر//یاد درس آب و بابایت به خیر

 

ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشق ها راخط بزن

 

منبع:arash8744.blogfa.com


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 1 مهر 1393برچسب:محمد علی حریری,شعر,روز اول مهر, ] [ 4:0 ] [ رهگذر ]


دايناسور جون پادا وَردار ديگه ازرو شهرضا

بذار  آبادي  بياد    مِث همه جا    تو  شهرضا

دايناسور   اينجا  ميگن   جا پاي  تو  پيدا شده

پادا بذاراون طِرف  تا  هي نگن  كو شهرضا ؟

بَريه لقمه نون ميباد ازصب تا شب جون بكنند

به خيالود ميخوابند  َمردوم رو پر قو شهرضا

حقي  قمشه  بيشتِر  اِز اينِس كا اَمروز ميبيني

بسكا از قديم  نداشتس   يه  سخنگو  شهرضا

بَسّه  ديگه   نچزون    انزه   مونا   بذار   برو

برو  رو  كو شتري  همين جا  پهلو   شهرضا

به خيالود  مفتي مفتي   اينجا  چيز  گيرُد مياد

همه   اهل  زحمتند آ   زوري  بازو   شهرضا

توي  نقشه  پيدا   نيسيم آ  مَحَلمون   نِم ذرند

از اووَخكا پادا  هشتي  مِث  يه  لولو  شهرضا

پادا  وردار  از رو  قمشه  كا   اگه  وَر ندري

توي  تقسيمات ميشه  يه  بخش كرّو شهرضا

همه جونوش مث خيابوناش چك و چوله شده

بس كشاواكش ميدند اين سو اون سو شهرضا

به گمونم   آخِرُش  يه روزي  كورش  مي كنند

بسكا بيخود  ورميرند به  چشمآ ابرو شهرضا

اگه   بر  شيكمود  اومدِي  برو   يه   جَي ديگه

به  گمونُد  مي كاريم   سبزيا كاهو  شهرضا ؟

ديگه از قمشه   نمونده  طاقت آ  جون و جيري

ندَرِد   طاقِتي    اون     هيكلي    تاپو  شهرضا

اي  جهانمردي   چيكار  به كار دايناسور دَري

اين زبون بسّه  را  جا پاشا  ديدند تو شهرضا

 

برگرفته از وبلاگ: دلنوشته های یک بازنشسته جهانمردی شهرضا http://yadedoust.blogfa.com

 


موضوعات مرتبط: ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 24 خرداد 1393برچسب:شعر طنز شهرضا و دايناسور,شعر طنز,شهرضا,خاطره, ] [ 9:57 ] [ رهگذر ]

قلم زدم به مرکب کنار این فانوس

برای تان بنویسم، برای اقیانوس

نفس برای شما خرج میشود بانو

ولی نفس شده اینجا کنارتان محبوس

هر آنکه اسم خودش را نهاده بود ابتر

ز خواب ناز پرید و ندید جز کابوس

به روی بیت نبی عطر یاس می بارد

که خانه ها همه با عطرتان شود مأنوس

بدین وسیله خدا راز خلقتش را گفت

صدای گریه ی تو با شمارش معکوس

تو آمدی مترادف کنی برای پدر

میان فاطمه و آمنه در این قاموس

تو ماورای حروفی و ماورای کلام

لغت ز درک مفاهیم تان شده مأیوس

خدا نوشته خودش را علی که از این پس

برای خود بنویسد علی تو را ناموس

مدینه از برکات شما نمک خورده

مدینه حرمت نان و نمک!...فدک،افسوس

مدینه پا به قدم های تان نمی آمد

برای عصر حجر ماند و عهد دقیانوس

مدینه برکه ی نا چیزی از معما هاست

مدینه را چه به امواج پاک اقیانوس  ؟؟!!!


موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ادبی ، شعر ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 29 فروردين 1393برچسب:, ] [ 8:44 ] [ رهگذر ]
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب